آیا راه خوشبختی انسان در پیش گرفتن عدل و انصاف است ؟

ساخت وبلاگ

جمله بعدی – وُ زا یرا یِکا = Voza  yeara  yaka =نگاه کن به زمین ، توتنهایی

وُزا = نگاه کن ، ،-- یرا = به زمین ، به خاک زیر پایت ، به خاک ---یِکه = تنهایی ، شخصاً....—در اینجا خطاب به ماه می گوید : ای ماه باز هم نظاره کن به زمین یعنی باز هم از ما مراقبت بکن ما قدر ومنزلت ترا می دانیم و به عینه می بینیم  کار تو تنها نظاره کردن نیست بلکه زمین را از بلایای آسمانی نیز حفظ می کنی .به طور کلی انسان ،باد و طوفان ، رعد وبرق ، باران وبرف وتگرگ ، تاریکی وروشنایی شب و...را به چشم می دید وجان بدر بردن خود ویا بهره برداری از آنها را به خاطر نظارت آسمانی می دانست ،  ویک نمونه قابل مشاهده را که همه به عینه هر شب مشاهده می کنند در ادامه بیان می کند.

جمله آخر – حوش آیا  تُتا  آیی = Hosh  Ay  Tuta  Ay ey = باخوشی وزیبایی جلوی خرس آسمانی (بلایای آسمانی)را گرفتی و رام کردی

حوش= خوشی ،خوشحال-آی=زیبایی ، به خوبی ،ماه ، –توتا=گرفتن ،رام کردن  –آیی= خرس ، حیوانی درنده خو که ترک تباران ترکمن بخواهند درنده خویی و پستی و بی رحمی وهر چه خصایص بد رابخواهند  به کسی نسبت دهند آن را با خرس مقایسه می کنند .مثل : آیی  یالی ایدی = مثل خرس می خورد( کنایه از فرد پر خور )- آیی یالی اُوتیر = مثل خرس نشسته (کنایه از فرد چاق وبی قواره ) –آیی یالی باغدی = مثل خرس نگاه می کرد(کنایه از فرد چشم چران )....البته این خرس برای تمام عالم شناخته شده بود .وهر کدام فراخور حال وزمانه خود افسانه هایی از آن ساخته اند واین وابستگی عمیق کل جهان هم از نظر زبانی هم از نظر دیدگاه دارد.اما نشان دهنده اختلاف دیدگاه نیز هست . برداشت از خرس آسمانی مثبت یا منفی نشان دهنده تفکراتی است که دیگران از یک موضوع ظاهراً مشابه ولی برداشت متضاد را می رساند .در حالیکه ترک تباران ترکمن از این خرسهای آسمانی (دُب اکبر ،دُب اصغر ) به عنوان تمثیلی از بلایای آسمانی که خداوند آنرا مهار کرده یاد می کنند دیگران به خاطر زیبایی ودرخشندگی آن افسانه هایی برای خود ساخته اند .و شیفته زیبایی وفریبندگی آن شده اند . ویا قومی به خاطر استفاده از مسیریابی وراهنما بودن آن افسانه ای در همان مسیر ساخته اند اکنون دو نمونه از افسانه های مشهور یونانی وبومیان آمریکایی را برایتان باز گو می کنم . در افسانه های یونانی صورت فلکی دب اصغر خرس کوچکی است که نمایش دهنده آرکاس(آرکاسی= پشتیبان،دوست ،یاور) پسر کالیستو (کالایسی =کسی که کارها را سرسری می گیرد،سهل کار، ساده انگار- مثل:کله سینیگ  اوقریندا= کنایه از کسی که بی فکر عمل می کند ،ساده است،دنبال هوا وهوس ) می باشد. بر طبق افسانه های یونانی کالیستو دختر لایکون (غیر روحانی – اگر به زبان امروزی ترکی ترجمه کنیم می شود –لای =لجن- کونِ =کهنه وگندیده (احتمالاً  کون محل خروج مدفوع از اینجا گرفته شده است )–واگر با خط میخی آن دوران مقایسه کرده ترجمه کنیم  ل تبدیل به ی می شود در نتیجه –یای =کماندار –کون =کهنه کار یعنی می شود کماندار قدیمی یا کماندار پیر)پادشاه آرکادیا (اَرکا دیار = دیار قایق سواران دلیر- اَر=دلیر، جوانمرد- کا=کایاک ، قایق – دیار = سرزمین ، دیار ) بود. او از فرط زیبایی به حوری ای می ماند که حتی از هرا (حورا=حوری بهشتی) ملکه المپ(کوه المپ در مقدونیه-خدایان کوه المپ) نیز زیباترمی نمود . بنابر افسانه ها، کالیستو عضو گروه و پیرو آرتمیس (اَرتا میس=بیش از اندازه  پاک ،دارای بوی بسیار خوش)  ایزدبانوی ماه و شکار شد. او مانند آرتمیس لباس می پوشید و موهای خود را می بست و خیلی زود شکارچی محبوب و همراه آرتمیس شد کالیستو در حضور او عهد کرد که همیشه دوشیزه باقی بماند و قسم پاکدامنی و نجابت برای آرتمیس خورد؛ اما زئوس (بزرگ خدایان ،بزرگترین حکمفرما، او قانون، عدالت و معنویت را تعیین می‌نمود، دییوس=در زبان ترکی فرد پست وکثیف ،فردی از هر نظر بد وبدکاره را می گویند) ، شیفته زیبایی او گردید و یک روز وقتی کالیستو در چمن زاری زیر سایه یک درخت دراز کشیده بود، تغییر قیافه داده در هیئت آپولون(آپ اویون=بی اندازه بیدار ، با هوش ) برادر دوقلوی  آرتمیس او را اغوا کرد و در آغوش کشید.مدتی از این واقعه گذشت  یک روز گرم، هنگامی که گروه شکار به نزدیکی رودی رسیدند تصمیم به شکار گرفتند و آرتمیس لباس هایش را در آورد و دیگران را به رودخانه راهنمایی کرد و کالیستو با بی میلی زیاد لباس هایش را در آورد و آرتمیس متوجه شکم برآمده او شد فورا طبل رسوایی را به صدا درآورد او را از گروه خود اخراج کرد. بدترین زمان موقعی بود که او پسری به نام آرکاس به دنیا آورد. هنگامی که هرا همسر زئوس به این عشق پنهانی پی برد کمر به انتقام از کالیستو بیچاره بست او موهای کالیستو را گرفت و روی زمین کشید. بعد از آن روی دست ها و پاهای کالیستو موهای سیاه شروع به جوانه زدن کرد و دست ها و پاهای او به شکل پنجه در آمدند و این دگردیسی تا تبدیل کامل او به یک ماده خرس بزرگ ادامه یافت. کالیستوی نگون بخت برای سالیان سال آواره در جنگل ها می زیست، ولی فکرش مانند یک انسان کار می کرد. روزی گروهی را مشغول شکار دید و پسر خود آرکاس را در میان آنان تشخیص داد، سعی کرد به پسرش نزدیک شود ولی آرکاس وحشت زده شد. پسر جوان  می خواست تا خرس را فراری دهد ، ولی همان هنگام زئوس یک گردباد فرستاد تا هر دوی آن ها را به آسمان ببرد و کالیستو را به دب اکبر و آرکاس را به دب اصغر تبدیل کرد . بنابر افسانه جالبی از بومیان آمریکا درباره دب اصغر، گروهی شکارچی راه خود را در جنگل گم کرده بودند. با اجابت دعاهایشان دختر کوچکی پدیدار شد تا آنها را به سلامت به خانه هایشان راهنمایی کند. او روح ستاره قطبی، بود و شکارچیان پس از مرگ در آسمان قرار گرفتند تا برای همیشه نزدیک او باشند.در ادبیات ایران نیز جستجو کنید قصه ها و افسانه هایی در خصوص دب اکبر ، دب اصغر ، خوشه پروین  ساخته اند .مثل  افسانه های : 7برادر ویک خواهر ، 7خواهران ، هفت اورنگ و....

+ نوشته شده در  جمعه بیست و دوم دی ۱۳۹۶ساعت 5:8  توسط قوطوری  | 
راه زندگی باصفا در کتیبه چیست ؟...
ما را در سایت راه زندگی باصفا در کتیبه چیست ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : poladabady بازدید : 167 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 7:52