کلمات مرتبط فارسی، انگلیسی با ترکی:order-word order،Sworn،Swearword

ساخت وبلاگ

در ادامه ارتباط کلماتی که در زبان انگلیسی با Word ساخته شده را مورد بررسی قرار می دهیم

Swearword-En- سُواِدˈsweəwɜːd-سُوا وُد- ˈsweəwɜːrd سُوا وِرد= فحش، بد زبانی، بد دهانی، ناسزا، کفر گویی، قسم دروغ

Swearword-Turk سُواِدف سُوا ورد= فحش، بد زبانی، بد دهانی، ناسزا، کفر گویی، قسم دروغ، و...

swear-En سُوَا- sweə- ˈswer سُوَر= عهد، ناسزا، سوگند، عهد کردن، ناسزا گفتن، فحش دادن، سوگند خوردن، قسم دادن

معانی دیگر: قسم خوردن، قول شرف دادن، با اطمینان گفتن، (سرچیزهای جزئی) به انجیل یا مقدسات قسم خوردن، کفر گفتن، سوگند دادن، مراسم تحلیف را اجرا کردن، (در دادگاه - با ادای سوگند) شهادت دادن

swear-Turk-سُوا،سُوَر= عهد، ناسزا، سوگند، عهد کردن، ناسزا گفتن، فحش دادن، سوگند خوردن، قسم دادن، و....

swear =عهد، ناسزا، سوگند، عهد کردن، ناسزا گفتن، فحش دادن، سوگند خوردن، قسم دادن، و... (در مطالب گذشته به معنی swearرجوع شود )-برای تکمیل مطالب گذشته::

Söwmek سُومِک= فحش دادن، بد زبانی کردن، ناسزا گفتن، و...

Ol maňa söwdy اُل مانگا سُودی= او به من فحش داد

Erbet bir iş etseň ol saňa söwer اِربِت بیر ایش اِدسِنگ اُل سانگا سُوور= اگر یک کار زشتی(بدی) انجام بدهی او به تو فحش(ناسزا) می دهد

ol erbet Adam maňa söwya اُل اِربت آدام مانگا سُویا= او آدم بدی است به من فحش(ناسزا) می دهد

ol maňa söwen saňada söwdy-اُل مانگا سُووِن سانگا دا سُودی= آن کسی که به من فحش داد به تو هم فحش داد

Word= خبر، خطابت، عهد، لفظ، حرف، گفتار، قول، فرمان، فرمایش، سخن، پیغام، کلمه، لغت، واژه، لغات را بکار بردن، با لغات بیان کردن، و...(به معنی Word رجوع شود)

Sworn-En-سُونswɔːn - swɔːrnسُورن=سوگند خورده، پروپاقرص، دوآتشه، سرسخت، اسم مفعول: swear، کفر، فحش

Sworn-Turk-سُوون،سُوورن= سوگند خورده، پروپاقرص، دوآتشه، سرسخت، اسم مفعول: swear، کفر، فحش

Sworn سُون söwen= فحش دهنده، سوگند خورنده، ناسزا گوینده، و...

ol maňa söwen adam اُل مانگا سُون آدام= او کسی است که به من ناسزا گفته

menem oňa söwern مِنم اُنگا سُوِرن= من هم به او ناسزا خواهم داد

Word Order-En- وُد اُداwɜːdˈɔːdə- ˈwɜːrdˈɔːrdər وُرد اُردِر= طرز قراردادن واژه ها (در عبارت یا جمله و غیره)، واژه پردازی، ترتیب واژه ها، ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله

Word Order-Turk-وُرد اُ= طرز قراردادن واژه ها (در عبارت یا جمله و غیره)، واژه پردازی، ترتیب واژه ها، ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله، و...

Word= خبر، خطابت، عهد، لفظ، حرف، گفتار، قول، فرمان، فرمایش، سخن، پیغام، کلمه، لغت، واژه، لغات را بکار بردن، با لغات بیان کردن، و...(به معنی Word رجوع شود)

Order-En-اُداˈɔːdə- ˈɔːrdərاُردر=ترتیب، نظم، ارایش، انجمن، حواله، خط، دستور، فرمان، نوع، مقام، صنف، زمره، رسم، ارجاع، فرمایش، امر، سیاق، دسته، ضابطه، ردیف، رتبه، امریه، انتظام، ایین، سفارش، طرز قرار گیری، راسته، نظام، ایین و مراسم، فرقه یاجماعت مذهبی، گروه خاصی، دسته اجتماعی، درمان، سامان، ساز، تنظیم کردن، برات دستور دادن، سفارش دادن، مرتب کردن، منظم کردن، فرمان دادن، فرمودن

معانی دیگر: قوام، دهناد، سرواد، طبقه(ی اجتماعی)، ارج، رده، رسته، درجه، سلک، پیروی از قانون، نظم و ترتیب اجتماعی، نظم عمومی، مدال، نشان، دریافت کنندگان نشان، دارندگان مدال، رسته ی دارندگان نشان بخصوص، وضع، حالت، نهشت، بود وارش، حکم، گونه، قسم، جور، سفارش (برای خرید و غیره)، (کالا یا خدمات) سفارش داده شده، سفارشی، سپارش، (رستوران و غیره) خوراک سفارش داده شده، پرس، (دستور زبان) جمله بندی، طرز قرارگیری واژه ها، انسجام، (حقوق) حکم دادگاه، حکم قاضی، رای پارلمان، تصمیم شورا، (ریاضی) رایش، مرتبه، دوره، رایشی، ترتیب اعداد، ردیف نمرات، تعداد ستون ها (یا ردیف ها)، سامان دادن، سر و صورت دادن، حکم کردن، دستور دادن، امر کردن، (کالا یا خدمات و غیره) سفارش دادن، روش، مقیاس، اندازه، میزان، حد، حدودا، طرز قرارگیری و ترتیب چیزها یا رویدادها: سلسله، زنجیره، سازگان، رده بندی، طبقه بندی، زینه گذاری، سازمان، (دادگاه یا نیایش کلیسایی یا گردهمایی) روش معمول، (معماری) هریک از سبک های معماری کلاسیک (یونانی و رومی) که با شناخت شکل ستون و سرستون معین می شود، سبک معماری، نوع ستون (رجوع شود به: doric و ionic و corinthian)، (رده بندی گیاهان و جانوران) راسته (زیر رده و بالای تیره قرار دارد)، (اقتصاد و دارایی) دستور پرداخت (کتبی)، دستور تحویل، دستور استرداد، (الهیات مسیحی) هریک از نه طبقه ی فرشتگان، رتبه ی فرشته، رتبه یا طبقه ی کشیشان، (معمولا جمع) مقام کشیشان، انتصاب رسمی کشیش(holy orders هم می گویند)، (قدیمی) کشیش را رسما منصوب کردن، مرحله

Order-Turk-اُدا، اُدیر، اُودا، اُوردیر=ترتیب، نظم، ارایش، انجمن، حواله، خط، دستور، فرمان، نوع، مقام، صنف، زمره، رسم، ارجاع، فرمایش، امر، سیاق، دسته، ضابطه، ردیف، رتبه، امریه، انتظام، ایین، سفارش، طرز قرار گیری، راسته، نظام، ایین و مراسم، فرقه یاجماعت مذهبی، گروه خاصی، دسته اجتماعی، درمان، سامان، ساز، تنظیم کردن، برات دستور دادن، سفارش دادن، مرتب کردن، منظم کردن، فرمان دادن، فرمودن، و...

(به معنی Order رجوع شود)- برای تکمیل مطالب گذشته

Or-اُورör فعل امر örmek اُرمک=کنار هم چیدن، بافتن، گلچین کردن، گزیدن، پیراستن، اصلاح کردن، دانه چینی کردن، ترتیب دادن، مهیا کردن، فراهم کردن، یکدست کردن، دسته بندی کردن، یک گروه و طبقه و دسته کردن، بهم تابیدن و بافتن، درست کردن، مرتب کردن، منظم کردن، آرایش کردن، و...

Diwar örmek دیوار اُرمک=دیوار را آجر چینی کردن، دیوار ساختن، دیوار چینی کردن، دیوار درست کردن، و...-

saç örmek- ساچ اُرمک= مو بافی کردن، بافتن مو، مو را درست کردن، و...

Order اُردیرördir- ördür-örder= کنار هم چیده ،چیدمان، مرتب شده ،بافته =فعل امراُردیرمک- ördürmek- ördirmek، ördermek =برای چیدمان دادن، برای بافتن دادن، برای کنار هم چیدن دادن ، برای درست کردن دادن، و... –

Duvar ördürmek(ördermek)-دُوار اُردُرمک=دیوار را برای آجر چینی دادن، دیوار را برای درست کردن(ساختن، بنا کردن) دادن

ol yerde sen diwar örda سِن اُل یِرده دیوار اُوردا= تو در آنجا دیوار بساز(درست کن، بنا کن، بچین، قرار بده، و...)

Olary biri-biriniň gapdalynda örda اُلاری بیر بیرنینگ گاپدالیندا اُوردا= آنها را کنار یکدیگر بچین( قرار بده، و...)

Olar bir örimde اُلار بیر اُوریمده = آنها در یک ردیف(چیدمان، و...) هستند

Order اُوداَ ödâ، öde،ödə =عودت، استرداد، اعاده، اعادۀ دادرسی در دادگاه، بازگردانی، بازگشت، تکرار، تجدید، باز گویی، باز گو، اعاده، باز انجامجبران، ترمیم، درمان، تجدید، برگشت، مراجعت، واپس، باز پرداخت، جبران، تلافی، غرامت، فعل امر اُوداَمک ödemek، ödəmək ، ödâmek =عودت دادن، باز پرداخت کردن، مسترد کردن، استرداد کردن، پس فرستادن، برگرداندن، و...-( (اقتصاد و دارایی) دستور پرداخت (کتبی)، دستور تحویل، دستور استرداد، و...)، (حقوق) حکم دادگاه، حکم قاضی، رای پارلمان، تصمیم شورا، و..

Zyýan üçin pul öde زیان اوچین پئل اُودَ، Zərəri ödəyin، Zararın bedelini öde= پول خسارت(ضرر، زیان) را پرداخت کنید(جبران کنید، تلافی کنید، اعاده کنید، مسترد کنید، و....)

اُوöw(ön)، öv =1-جلو، برابر، روبرو، رویاروی، مقابل، قبال، قدام، پیش، نزد، لگام، عنان، قبل، مقدمه، قسمت جلو ، پیشگام، رهبر، نما، جبهه، جبهه جنگ، صف پیش،بالا، والا، مقام بالا، سر سلسله، سر راست(رده بندی گیاهان و جانوران) راسته (زیر رده و بالای تیره قرار دارد)، مقدمه، منشاء ، سراغاز ، مبدا ، ابتدا، و....- 2- ستایش، آفرین، تحسین، تعریف، تقدیر، تمجید، ثنا، حمد، مدح، مدیح، مدیحه، مرحبا، منقبت، ستایشگری، مدح، مداحی، مدیحه سرایی، تحیت، درود، شکر، دعا، ذکر، ذکرجمیل ، ذکرخیر، و...

Order اُوداَ öwdâ =در جلو(جلوتر)، در ابتدا، در بالا(بالاتر)، و...

ol Hemmelerden öwdâ اُل هممه لِردِن اُوداَ- o her şeyden önce= او از همه شان بالاتر(جلوتر، پیش تر، والا مقام تر، و...

ol Hemmelerden öwdir اُل هممه لردن اُودیر- herkes tarafından övülüyor= او از همه جلوتر است

ol senden öwdâ اُل سِندِن اُوداَ= او از تو جلو تر (سَرتر، و...)، و...

dogir öwdâ dur دُگیر اُوداَ دور، tam orada ،( orda) elə orada ، = سر راست ایستاده، درست در مقابل ایستاده، درست در آنجا ایستاده و..

Ol bu ýaryşda hemmelerden öwdâ اُل بو یاریشدا هممه لِردِن اُوداَ- Bu yarışta herkesten önde= در این مسابقه او از همه جلوتر(سرتر، بالاتر، اوّل تر، و...)

Ony öwýärler اُنی اُویاَرلار- Onu övüyorlar= او را ستایش(تجسین، و..) می کنند

Order اُدا oda= او هم ، اوهمچنین، او نیز، از نو، دوباره، پس، باز هم، باز، دیگر، مجددا، نیز، یکبار دیگر، مکرر، دگربار، بعلاوه، از طرف دیگر، عطف، باز گشت، ارجاع، مراجعه، رجوع، و..

oda gelsin اُدا گِلسین= او هم بیاید، او هم مراجعه کند

oda gitsin اُدا گیتسین= او هم برود، او هم باز گردد

Order- öwür اُووور= برگردانی، واژگونی، برگشت، ارجاع، برگردان، دگرگونی، تبدیل، و... فعل امر اُووورمک öwürmek = برگرداندن، برگشت دادن، واژگون کردن، ارجاع دادن، تبدیل کردن، و...

راه زندگی باصفا در کتیبه چیست ؟...
ما را در سایت راه زندگی باصفا در کتیبه چیست ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : poladabady بازدید : 24 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 1:41