کلمات مرتبط فارسی، انگلسیسی با ترکی:Toil،Toyer، Toy،Worshipper،Worship

ساخت وبلاگ

در ادامه چند کلمه از زبان انگلیسی انتخاب کردم با هم ارتباط آنها را با فارسی و ترکی مورد بررسی قرار می دهیم -

Worship-En-وُشیپˈwɜːʃɪp- ˈwɜːrʃəpوُرشیپ= ستایش، پرستش، ستایشگری، سجود، عبادت، عبادت کردن، ستودن، پرستش کردن، ستایش کردن، پرستیدن

معانی دیگر: نیایش، بسیار دوست داشتن، نیایش کردن، (انگلیس - عنوان قضات عالی و شهرداران و غیره - پس از your یا his یا her می آید) جناب، حضرت عالی، عالیجناب، (نادر) هر چیز مورد پرستش، (نادر) فرقه

Worship-Turk-وُرشیپ= ستایش، پرستش، ستایشگری، سجود، عبادت، عبادت کردن، ستودن، پرستش کردن، ستایش کردن، پرستیدن، و...

Wor وُرwör= تماشا، دید، نظاره، نظر، نگاه، اعتنا، التفات، سپاسگزاری، تفقد، تلطف، دلجویی، دل نوازی، مهربانی، نواخت، بازجست، واجست، دل جویی ، مهر ورزی، مهربانی، دوستی، بزرگواری، آگاهی، تشکر، تقدیر، سپاس، توجه، رعایت، ملاحظه، و... فعل امر وُرمِکwörmek= دیدن، تماشا کردن، ملاحظه کردن، و....

ol meny gözy bilen wördy اُل مِنی گُوزی بیلِن وُردی= او من را با چشمانش دید

hemme yery gözyň bilen wör همه یری گُوزینگ بیلِن وُر= همه جا را با چشمانت ببین

Meny öz dostuň wör منی اُوز دُستینگ وُر= من را دوست خود ببین(بدان)

Men seny wöresim geldy، من سِنی وُرِسیم گِلدی، Men seni göresim geldi= من دوست داشتم ترا ببینم، من خواهان دیدار تو هستم

Worsh وُرشwörş =زیارت، پابوسی، تشرف، تطوف، حرم، طواف، سفر، زیارت اعتاب مقدسه، دیدار، ملاقات، دیدار با افرادی یا محل هایی که بسیار دوستشان داریم، دست بوسی، خوشامد گویی صمیمانه ، تقدیس، تکریم، احترام، اعظام، اکرام، بزرگ داشت، تجلیل، تعظیم، توقیر، حرمت، سپاس داری، کرنش، مدح ، ستایش ، گرامی داشت، عشق ورزی، پرستش، نیایش، ستایشگری، سجود و...- فعل امر وُرشمک wörşmek = زیارت کردن، دیدار کردن، ملاقات کردن، دست بوسی کردن، تعظیم کردن، اظهار دوستی و محبت کردن، مهر ورزیدن، و...

ol padşa bilen wörşip اُل پادشا بیلِن وُرشیپ= او با پادشاه دیدار کرده(ملاقات کرده، و...)

ol bilen wörşip geljek با او دیدار کرده می آیم ، بعد از ملاقات(دست بوسی، خوشامد گویی ، و...) با او می آیم- (wurşip وورشیپ= جنگیده، مبارزه کرده، کوبیده، ضربه زده، نواخته، و... اشتباه نگیرید)

padşa bilen wörşmek پادشا بیلِن وُرشمک= با پادشاه دیدار کردن (ملاقات کردن، و...)- (با وورشماک wurşmak= جنگیدن، زد و خورد کردن ، کوبیدن، نواختن، و... تفاوت دارد)

ol bilen wörşmek uçin geldim اُل بیلِن وُرشمک اوچین گِلدیم= برای دیدار کردن با او آمدم، برای دست بوسی کردن با او آمده ام، برای خوشامد گویی کردن به او آمده ام

«زیارة» عربی. به مشاهد متبرک و بقعه ها رفتن و دعایی که بعنوان تشرف باطنی برای امامها و امامزاده ها و اولیا خوانند. ج ، زیارات. ( فرهنگ فارسی معین). حج و مسافرت به مشاهد متبرکه و کسب فیض از قبر منور آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله و قبور ائمه هدی سلام اﷲ علیهم وتشرف در عتبات عرش درجات آنها. ( ناظم الاطباء ) : و اندر اولاس [ به شام ] دو جای است که رومیان آن را بزرگ دارند و به زیارت آیند. ( حدود العالم ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). و اندر بیت المقدس مزگتی است که مسلمانان از هر جایی ، آنجا شوند به زیارت. ( حدود العالم ، ایضاً ). یا برابر نباشد ظاهر گفته ام با باطن و کردارم ، پس لازم باد بر من زیارت خانه خدا که در میان مکه است سی بار. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319 ). بربالین تربت یحیی پیغمبر ( ع ) معتکف بودم در جامع دمشق. یکی از ملوک عرب... به زیارت آمد. ( گلستان ). || دیدار و ملاقات پادشاهان و بزرگان. ( ناظم الاطباء ). دیدار کردن شخص بزرگ و محترم. بازدید کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) : پسر سماک گفت بدین وقت چرا آمده اید و شما کیستید؟ فضل گفت امیرالمؤمنین است به زیارت تو آمده است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 525)

Worshipper-En- وُرشپاwɜːʃɪpə- ˈwɜːrʃɪpərوُرشیپِر = ستایشگر، ستایش کننده

معانی دیگر: پرستنده، عابد، در ترکیب پرست

Worshipper-Turk-وُرشیپِر=شخص ستایش کننده، ستایشگر، ستایش کننده، و...

Worship =ستایش، عبادت، و...(به معنی Worship رجوع شود)

Er اَر= شخص، فزد، فاعل، کننده، مرد، شوهر، جوانمرد، و...)

توضیح در مورد معنی کلمۀ اورشلیم در زبان ترکی(ترکمنی):

اور ur اور= 1- سمت، سو، جانب، جهت، طرف، ناحیه، صورت، فرم، هیئت | شغل، عنوان، مقام، منصب، نشان، علامت، اثر داغ، داغ جا، پایگاه، راستا، راسته، جا، مکان، محل اقامت، و...-

Ol şol urde ýaşaýar اُل شُل اوردا یاشایار= اودر آن سمت(مکان، جا، شهر، و...) زندگی می کند

ol urda ýaşama اُل اوردا یاشاما، orada yaşama، orda yaşama = در آنجا زندگی نکن

sen ol ura git سِن اُل اورا گیت= تو به آن سمت(جا، طرف، و...) برو

اور ur اور=2- کتک، ضربه، کوبش، و... فعل امر اورماکurmak= زدن، کتک زدن، ضربه زدن، نزاع کردن، کوبیدن، و...

ony ur اُنی اور= او را بزن، او را کتک بزن،

gapiny ur گاپینی اور= در را بکوب(بزن، قفل کن)، به در ضربه بزن

اورش urş = جنگ، آرزم، آشوب، پرخاش، پیکار، تنازع، جدال، حرب، خصومت، رزم، ستیزه، غزا، غزوه، کارزار، کتک کاری، کشمکش، مبارزه، مجادله، محاربه، مشاجره، مصاف، معرکه، مقاتله، منازعه، مواقعه، ناورد، نبرد، وغا، وقعت، وقعه ، زد و خورد، کینه و کدورت، دشمنی، قهر، دعوا، و... فعل امر اورشماک urşmak= جنگیدن، مبارزه کردن، نزاع کردن، و...

sen ol bilen urş سِن اُل بیلِن اورش= تو با او بجنگ(دعوا کن، نزاع کن، و...)

men ol bilen urşly من اُل بیلن اوشلی= من با او قهرم(در حال جنگم، و...)

اورشلیم urşlim= محل جنگ و ستیز من، محل نزاع و کشمکش، محل کینه و کدورت، محل کارزار، محل قهر و خصومت، و...

ol yer meň urşlim اُل یِر مِنگ اورشلیم= آن جا محل جنگ و ستیز من است

ol meň urşlimاُل منگ اوشلیم= او ن با من در جنگ است، او با من قهر است

urşlim bilen yaraşdim اورشلیم بیلِن یاراشدیم= با دشمنم(با آن که می جنگیدم، با آن که خصومت داشتم، و...) صلح کردم(دوست و همراه شدم)

urşölim اورشُولیم= جنگ و کشتار، جنگ و مرگ، محل جنگ و مرگ، محل خصومت و کشتار، و...( ölimاُولیم= مرگ، نابودی، کشتار)- ölmek اُولمک= مردن، نابود شدن، کشته شدن، و...

Urşolim اورشُلیم=جنگ و ستیز شده، نزاع شده، و...- اُلیم olim= شده، اتفاق افتاده، انجام گرفته، و...- olmakاُلماک= شدن، واقع شدن، اتفاق افتادن

لازم به ذکر است که شهر بیت المقدس، قدس، یا اور شلیم در طول تاریخ گذشته برای ادیان مختلف و همچنین برای مسلمانان، مسیحیان، یهودیان مقدس بوده و هست، جنگ و ستیز زیادی برای تصرف آن صورت گرفته، در طول تاریخ، اورشلیم دست کم دو بار تخریب، ۲۳ بار محاصره، ۴۴ بار مورد تصرف و بازپس‌گیری و ۵۲ بار مورد هجوم قرار گرفته‌است.(ویکی پدیا)

Toy-En تُی-toɪ- tɔɪ تُوی= عروسک، بازیچه، اسباب بازی، الت بازی، ور رفتن، بازی کردن

معانی دیگر: وسیله ی سرگرمی، کوچک، ریزه، کودکانه، برای بازی، عروسکی، (با: with )بازی کردن با، به بازی گرفتن، لاس زدن، (دراصل) لاس زدن، مغازله، (دراصل)سرگرمی، تفریح، ماژ، خرم داشت، آلت دست، ملعبه، هر چیز کم ارزش یا کم اهمیت، زلم زیمبو، پشیز، پاپاسی، سرگرمی

Toy-Turk-تُوی ، تُی= عروسک، بازیچه، اسباب بازی، الت بازی، ور رفتن، بازی کردن

Toy تُی، تُوی= عروسی، جشن ازدواج، جشن، ، جشنواره، چراغانی، سور، شادی، ضیافت، عید، فستیوال، بزم، سور، عیش، مجلس، مجلس عیش ونوش، محفل، انس، میهمانی ، تفریح، بازی، پیک نیک، تفرج، تفنن، خوشی، سرگرمی، شادمانی، گردش، گشت، لعب، لهوولعب، مشغولیت، نزهت، هواخوری، گردش کردن، شادی کردن، فرحناک شدن، شادمانی کردن، غوغا، دادوبیداد، سروصدا، غریو، غلغله، فغان، ولوله، و...- عروسی = ازدواج عروس و داماد، مراسم ازدواج، جشنی که به هنگام ازدواج برپا کنند، همسری دختر یا زنی با مرد، و...

عروسک = عروس کوچولو، شکل و شمایل ساخته شده از عروس و غیره که بچه ها با آن بازی و تفریح می کنند، اسباب بازی کودکان، و...

ol yerde toy bar اُل یرده تُوی (تُی) بار = در آنجا عروسی( جشن، میهمانی، و...) هست

Toy tutyan تُی توتیان= جشن عروسی می گیرم، جشن می گیرم،

Toy toylamak تُی تُیلاماک= مراسم (جشن ، مجلس، میمانی، و...) عروسی گرفتن

ol yerde Toy turdy اُل یرده تُی توردی= در آنجا غوغا بپا شد(داد و بیداد شد، عروسی برپا شد، ولوله به پا شد) توضیح اینکه بر اساس وقوع اتفاق تعبیر مختلفی دارد

bu yerde toy torizma بئ یِرده تُی توریزما= در اینجا غوغا به پا نکن، در اینجا جشن برپا نکن، و...

O Toyda oynady اُ تُی دا اُینادی، Toyda oynayırdı، U to'yda o'ynadi = او در عروسی بازی کرد(رقص کرد)

ony Toyda oynady اُنی تُی دا اُینادی=او را در عروسی(مهمانی ، جشن، و...) به بازی گرفت(دست انداخت، لاس زد، آلت دست قرار داد، ارزشش را پایین آورد، تحقیرش کرد، و...)، و..

ol bilen Toyda oynady اُل بیلن تُی دا اُینادی، toyda onunla oynayırdı، to'yda u bilan o'ynagan= با آن در مهمانی(جشن، و...) بازی کرد( رقص کرد، ور رفت، سرگرم شد، و...)

Toyer-En-تویا- تویِر= سازنده اسباب بازی

Toyer-Turk تویا، تویِر= شخص اسباب بازی کننده، سازنده اسباب بازی

Toy = عروسک، اسباب بازی، و...

Er= چیز، شخص، فاعل، کننده، مرد، شوهر، جوانمرد، و...

در مورد کلمۀ عروس در زبان ترکی(ترکمنی):

عروس arus- ärus - عَر är اَر ar= مرد، جوانمرد، شوهر، آقا، همسر، و...+us اوس =بالا، بالا سر، مافوق، روی، رو، و...- در مقابل (آس as= پایین، کمترین، زیر ، و...)- عروس شده= آقا بالاسر شده، شوهر بالاسر شده

Ustunde اوستوندَ= در بالا، و...- astinda آستیندا = در پایین، در زیر، و....

aýal آیال- är اَر= زن – شوهر

در مورد کلمۀ عیال Ayalدر زبان ترکی(ترکمنی):

Ayal آیال=(آی ay=ماه، قمر، زیبا، قشنگ، جمیل، زیبارو، محبوب، معشوق، یار، دوست داشتنی، مطلوب، و...) + (آل al = گرفته، کسب کرده، بدست آورده، و... فعل امر آلماک almak= گرفتن، کسب کردن، بدست گرفتن، بدست آوردن، ، و...)

Toil-En- تویالtoɪl، tɔɪl تو یول = مشقت، رنج، دام، محنت، کشمکش، کار پر زحمت، محصول رنج، تور یاتله، زحمت کشیدن، رنج بردن

معانی دیگر: رنجبری کردن، (سخت) کار کردن، جان کندن، مروسیدن، (با سختی) پیشرفتن، حرکت کردن، بالا رفتن، جان کنی، خون دل، کار طاقت فرسا، ممارست، (قدیمی)، تور(برای به دام اندازی)، ستیز، پیکار، مجادله، بحث وجدل

Toil-Turk-تویال= مشقت، رنج، دام، محنت، کشمکش، کار پر زحمت، محصول رنج، تور یاتله، زحمت کشیدن، رنج بردن، و...

Toi تُی- Toy تُی، تُوی= عروسی، غوغا، دادوبیداد، سروصدا، غریو، غلغله، فغان، ولوله، آشوب، جدال، جروبحث، جنگ، خصومت، دعوا، ستیزه، مجادلت، مکاوحت، مناقشه، نزاع، ستیزه گری، پرخاشگری، کشمکش(مشقت، رنج، دام، محنت، کار پر زحمت، محصول رنج، تور یاتله)، پرخاش، پیکار، ستیز، و.... (به معنی Toy رجوع شود)

Ikisiniň arasynda toi(toy) turdy ایکیسینینگ آراسیندا تُی توردی= میان آن دو غوغا(آشوب، جر و بجث، بحث و جدل، مجادله، ولوله،و...) به پا شد، میان آن دو ستیز و پیکار بلند شد

آل al =گیری، آوری، گرفته، کسب کرده، بدست آورده، و... فعل امر آلماک almak= گرفتن، کسب کردن، بدست گرفتن، بدست آوردن، گیر آوردن، درهم انداختن، منعقد کردن، تصرف کردن، نگه داشتن، گیر دادن، گیر انداختن،گرفتار کردن، بدام انداختن، در شبکه نهادن، در دام نهادن، گرفتار مخمصه کردن ، به زحمت و رنج انداختن، و...-( گیری: حاصل مصدر است از گرفتن ولی بتنهایی به کار نمیرود بلکه در جزء دوم حاصل مصدر مرکب می آید و از آن جمله در کلمات ذیل : آبگیری. آب غوره گیری.آب میوه گیری. بنزین گیری. بهانه گیری. پاگیری. جن گیری.خانه گیری. خمیرگیری. دامنگیری. دستگیری.و... و گاه در تداول عامه به جای «گری » به کار رود، چون : خل گیری. وحشی گیری. (فرهنگ فارسی: از یادداشت به خط دهخدا))

اِلِ آل Ele al= دستگیری، بدست آوری، و...

Toil تُوی آل، تویال toy alتُوی آلtoial = جر و بحث گیری، ستیزه گیری(ستیزه گری)، عروسی گیری (بگیر) ، دادو بیداد و غوغا گیری، و...- توضیح در مورد کلمۀ توی toi,toy=عروسی مترادف با رنج و مشقت، ستیز: عروسی ترکها(ترکمن ها ) در زمانهای قدیم بسیار پر سر و صدا بود معمولاً به جنگ و ستیز می انجامید، طرف عروس کسانی را که برای بردن عروس از طرف داماد آمده بودند در هنگام بردن عروس سنگسار می کردند چند سال پیش هم همین مراسم اجرا می شد (من خود شاهد چند عروسی این چنینی بودم )ماشین یا ارابه های داماد سنگباران می شد خیلی ها صدمه می دیدند داماد مخفیانه به دیدن عروس می آمد ودر صورتی که توسط بستگان عروس گیر می افتاد به سختی کتک می خورد، عروس به سختی در خانۀ داماد رنج و سختی می کشید مخصوصاً اگر داماد از طایفۀ دیگری بود( اشعار سوزناکی توسط عروسان در فولکلور ترکمنی از بد رفتاری بستگان داماد خوانده شده) و اگر عروس و داماد از طوایف مختلف بودند معمولاً وصلت صورت نمی گرفت یا عروس توسط داماد ربوده می شد و به ستیز و جنگ میان طوایف می انجامید)

toy almak توی آلماک= عروسی گرفتن، جنگ و جدال گرفتن، و...

Il یول yol =1- راه، جاده، سبیل، سلک، شاهراه، صراط، طریق، گذرگاه، مسلک، مسیر، معبر، ممر، منهاج، منهج، نهج، روال، روش، شعار، شیوه، طرز، طریقت، طریقه، منوال، رسم، عادت، مجرا، وضع، حرکت ، راهی، و... یولا yola(یوللا yolla )فعل امر یولاماک yolamak (yollamak یوللاماک)=فرستادن، حرکت دادن، راهی کردن، ارسال کردن، و...- 2- yolیول فعل امر یولماکyolmak=چیدن، کندن، کشیدن، تحلیل رفتن، گاز گرفتن، بریدن، جدا کردن، قطع کردن، و...

راه زندگی باصفا در کتیبه چیست ؟...
ما را در سایت راه زندگی باصفا در کتیبه چیست ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : poladabady بازدید : 36 تاريخ : جمعه 3 آذر 1402 ساعت: 7:58