کلمات مرتبط فارسی، انگلیسی، با ترکی:God،godchild،Godmother،Less،Motherless،Motherly،

ساخت وبلاگ

 

در ادامۀ کلمات مرتبط با کلمۀ Mother به کلمات جدیدی می رسیم که آنها را مورد بررسی قرار می دهیم و باز هم کلمات تازه ای می یابیم واین سلسله کلمات ادامه می یابد پس به پیش می رویم.

ˈmʌðəli- Motherly-En- مازالی- məðərli مازاِرلی= دارای ویژگی های مادر: مهربان، زاینده، فروردگر، مادرانه، وابسته به مادر، مادروار

Motherly-Turk – مازالی، مازاَرلی=دارای مهر مادری،  دارای ویژگی های مادر: مهربان، زاینده، فروردگر، مادرانه، وابسته به مادر، مادروار

Motherly مازالی –نمونه جملاتی که این کلمه در زبان ترکی بکاررفته- مانگا یاردیم برمأنه  مازالی یانیمدا اِنم با =برای کمک و یاری به من خوشحالم(خوشی مزه )در کنارم مادرم هست- قورقیاردیم مازالی گِلدینگ= ترسیده بودم خوشحالم ( برخورداری از مزه و مهر مادری) آمدی- منی وُردیاردی مازالی اِنم یتدی= من را می خواست بزنه اما خوشبختانه(خوشی) مادرم رسید-بو کوپ مازالی= این خیلی با مزه است- سِن مازالی بول=تو رفتار معقول و شایسته داشته باش-آغزی  بی مازا=دهانش طعم و مزه ای احساس نمی کند، مریض است و هیج طعم و غذایی نمی خورد، حرفهای بی مزه و هذیان می گوید( در حال مرگ)-اُل مازالی زاد لار اییار=او چیزهای با مزه و لذیذ می خورد- اُل مازالی= او دارای تاب و قرار، او دارای لذت و شادی-چاغا بی مازا (مازالی)=بچه بی تاب و بی قرار است ،بچه تاب و قرار ندارد، بچه مادر ندارد(مادرپیشش نیست)- مازا سیز=بی تاب، بی مادر

مازا=برای ما مثل نور و گرمای خورشید و ماه  دارای سود و فایده(طعم و مزۀ زندگی) است، مزه:چیزی که دارای لذت و طعم شیرین و با مزه(مثل شیر) است، شفای درد،  مزه ، - مازا اِت= مزه کن، مزه کردن، اقلاً برای یکبار مکیدن(مکیدن مایعات، مکیدن شیر مادر) یا چشیدن غذا-به معنی Mother رجوع شود

پسوند لی نشانۀ دارای چیزی بودن، نسبت و وابسته بودن است- مثل: تهرانلی=تهرانی، نسبت تهرانی داشتن- آلمالی= دارای سیب، سیب داشتن

مازا=مزه، طعم، چاشنی، لذت، گوارایی، خوشی، برخورداری، ذائقه، لوس، گزک، نقل، لطیفه، شوخی، جوک، و...

زا، زای =آنچه از خورشید و ماه به ما می رسد، محبت و مهر (خورشید ، ماه (مه)، آفتاب، مهتاب، مهربانی، محبت مادرانه، زایش، و...)مهر مادری- در کتیبه های باستانی ماه به صورت زنی که روی سرش هلال ماه است تصویر شده است و به آن به خط میخی  مامادنگیم آی=مادری مثل ماه – گفته شده است.

 مهر: تعشق، عاطفه، عشق، عطوفت، لطف، محبت، مودت، مهربانی ، آفتاب، خور، خورشید، شمس، شید، میترا ، مهرماه، میزان | توقیع، خاتم، داغ، پرده بکارت، قالب، کیسه زر مهمور، ضبط | صداق، طابع، طباع، کابین، کاوین، مهریه

mʌðələs- Motherless-En- مازاِلِس- məðərləs مازاِرلِس=بی مادر

Motherless-Turk- مازاِلِس- مازاِلِس، مازالی سیز، مازالی سیز=بی مادر، بی مادری، بدون مهر و محبت، بدون مهر مادری

به معنی  Mother رجوع شود)

Motherless مازالی سِز(سیز)=بی مادر، دارای بی تابی و ناراحتی به خاطر نبود مادر- چاغا مازا سیز(مازالی سیز)=بچه بی تاب است (به خاطر نبود مادر یا مهر و محبت و...)

les- Less-En- لَس، لِس= کوچکتر، اصغر، کمتر، پست تر

معانی دیگر: به میزان کمتر، به درجه ی کمتر، مبلغ کمتر، منهای (minus هم می گویند)، با کسر، صفت تفضیلی: little، بعنوان صفت تفضیلی little بکار رفته کهتر

Less-Turk-لَس=نه زیاد، نه بالا، کوچکتر، اصغر، کمتر، پست تر،

L، Le لِ، لَ یا لا یا له  – منفی کننده ، ضد، متضاد، خرد وکم یا  کوچک کننده معادل: نه، نا، بی، بدون، و...

گِلمِلی= باید بیاید- گِلمِللَ=نباید بیاید-گیتمِلی= باید برود- گیتمِللَ=نباید برود-  پسوند لَ یا لا یا له  – منفی کننده ، ضد، متضاد، معادل: نه، نا، بی، بدون، و...

Ess اِسسی= عطش و گرمای زیاد، داغ، درجۀ حرارت زیاد، خواستۀ زیاد(اِستِمک=خواستن)، زیاد(اُسسی= بالا، زیاد)

Motherle یا Motherly- مازالی، مازاِرلی=دارای ویژگی مادرانه

Ss، siz سِز یا سیز=پسوند منفی کننده، معادل: بی،  بدون، فاقد، نا، و...

ɡɒdmʌðə-Godmother-En-گاوُد مازا-ɡɑːdˌməðər گاد مازاِر= مادر خوانده روحانی، نام گذار بچه، مادر تعمیدی

معانی دیگر: مادر خوانده ی روحانی (رجوع شود به: godchild)

Godmother-Turk-گاوُدمازا- گادمازاِر=مادرخوانده، نام گذار بچه، مادر تعمیدی

God یا good(به معنی good رجوع شود)

'Good, God -1 گود، گاد، گؤت(گؤد، غؤت)=از گؤدلاماق، گؤتلاماق یا غوتلاماق=تبریک گفتن، دعای خیر و کامیابی کردن، شادباش گفتن،و...-توینگ گؤتلایان= عروسیت را تبریک می گویم،- آیدینگ قوتلایان= عیدت را تبریک می گویم و...
Good, God -2 گاؤآد(گاؤآد، قاؤآد)=(قاؤ=خوب و خوش) (آد یا آت=اسم، نام)=نام خوب، خوشنام، نیکنام- چاغا قاؤآد داک=بچه را با نام خوب نامگذاری کن
mother(به معنی mother رجوع شود)

ˈɡɒdt͡ʃaɪld-godchild-En-  گؤدچایلد، ɡɒdt͡ʃaɪld گادچایلد= فرزند خوانده، بچه تعمیدی

معانی دیگر ):در مسیحیت) ((پسر خوانده ی روحانی)) یا ((دختر خوانده ی روحانی)) (در مذهب کاتولیک هنگام تعمید طفل کسی که بانی تعمید است ((پدر خوانده ی روحانی)) یا ((مادر خوانده ی روحانی)) نامیده می شود و طفل ((پسر خوانده ی روحانی)) یا ((دختر خوانده ی روحانی)) نامیده می شود)، فرزند تعمیدی، طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخصدر میاید

godchild-Turk-گؤدچایلد- گادچایلد=دعای خیر و کامیابی کردن برای بچه، نام نیکو نهادن به بچه، فرزند خوانده، بچۀ تعمیدی

god، گؤد= دعای خیر و کامیابی کردن، نامگذاری  کردن، نام نیکو گذاشتن (به معنی good رجوع شود)

Chaqa-چاغا=بچه، (به معنی child رجوع شود)

ɡɒd-God-En- گؤد، ˈɡɑːd'گاد= خدا، تعالی، خداوند، ایزد، الله، پروردگار، یزدان، یاهو

معانی دیگر: (g بزرگ) خدا، کردگار، دادار، معبود، الهه، بت، دارگونه، شخص یا چیز مورد پرستش یا تکریم، خداوندگار

God-Turk گؤد-گاد=نیکنام، دارای نام نیک، بلندی و بالایی، تعالی، خدا، خداوند، ایزد، الله، پروردگار، یزدان، یاهو

God گاد، قائد، قاید= قائد، خدا ، رئیس ، رهبر ، فرمانده ، راهنما ، سالار ، پیشوا ، راس ، سرور ، سر دسته ، سر کرده ، سرمقاله ، پیشقدم

طعمه میجوئی اوست رائد تو--- راه می پوئی اوست قائد تو(اوحدی)
ما همه فانی و بقا بس تراست--- ملک تعالی و تقدس تراست(نظامی)
رویست بنام ایزد یا ماه تمام است آن --- زلفست تعالی اﷲ یا تافته دام است آن(خاقانی)
در بارگاه قدس که جای ملال نیست--- سرهای قدسیان همه بر زانوی غمست(محتشم کاشانی)

قاد= قد، بلندی اندام، قامت، بالا، بلندی- اُس= بالا، والا، استوار، مقام والا، رئیس، رهبر  قادُس- قاد اُس=بالا ترین رهبر و رئیس(خدا)، قدس، بالاترین، بلند و با مقام والا، قامت استوار، - مُقدس=برای ما والا مقام-

راه زندگی باصفا در کتیبه چیست ؟...
ما را در سایت راه زندگی باصفا در کتیبه چیست ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : poladabady بازدید : 179 تاريخ : چهارشنبه 14 اسفند 1398 ساعت: 16:28