کلمات مرتبط فارسی، انگلیسی، با ترکی:Godless،Gadget،goad،Gad

ساخت وبلاگ

 

در ادامۀ کلمات مرتبط گذشته کلمۀ  Gad  را انتخاب کردم که خوانشی نزدیک به  God دارد ولی با معانی مختلف برای اینکه متوجه بشویم که چگونه کلمات جدید ساخته می شوند. معانی چند کلمۀ فارسی را هم آوردم که با ترکی ارتباط دارند.

ɡæd-Gad-En گأد= دیلم، سیخ، گوه، نیزه، سیخک، سنان، شلاق سیخی، ترابخدا، جاد فرزند یعقوب و زلفه، با میله بستن، با میخ محکم کردن، هرزه گردی کردن

معانی دیگر: ولگردی کردن، ول گشتن، هرزگی کردن، رجوع شود به: goad، (معدن) دیلم مفرس، سیخک مفرس، (حرف ندا) خدا، خدایا، (انجیل) جاد (پسر هفتم حضرت یعقوب)، میله، اندازه گیری طول، میله زدن به، با میله محکم کردن

Gad-Turk- گأد= دیلم، سیخ، گوه، نیزه، سیخک، سنان، شلاق سیخی، ترابخدا، جاد فرزند یعقوب و زلفه، با میله بستن، با میخ محکم کردن، هرزه گردی کردن

Gad گأد=گأد فعل امر گأدمِک=کندن، شکافتن، حفاری کردن، حفره ایجاد کردن، حفر کردن، گود کردن(داغینگ گأدیگی=گودی یا حفرۀ کوه)، سوراخ کردن(دیش گأدیگی= سوراخ یا حفرۀ پوسیدۀ دندان )حکاکی کردن(داشی گأدمک=حکاکی روی سنگ)، بریدن، جدا کردن، قطع کردن(آلمانی دیش بیلن گأدمک=سیب را با دندان کندن و جدا کردن، - با میخ محکم کردن(چوی دیوارینگ گأدیگنا سالماق=میخ را در سوراخ دیوار فرو کردن-اوزین دمیری یرینگ گأدیگنا سوگماق=میله آهنی را درسوراخ زمین محکم فرو بردن –گاتید فعل امر گاتیدماق، قاتیدماق qatedmaq =محکم کاری کردن(ایش گاتیدماق= محکم کاری کردن) ، محکم گیر دادن(پیچ گاتیدماق(قاتیدماق)= پیچ را محکم کردن)

Gad گأد= وسیلۀ کندن، وسیلۀ گود کردن(گأدمن، کأدمن= وسیلۀ کندن، تیشه، دیلم، گوه، نیزه، سیخک، شلاق سیخی،و...)-  نایزه بیلن گأدمگ=با نیزه سوراخ کردن یا شکافتن- در مورد کلمۀ سیخک در ترکی سُخُک یا سُخُق=فرورفتنی، فرو کردنی- سُ

Gad گاد یا قاد=اندازه گیری طول و ارتفاع،  قد و اندازه، بلندی اندام، قامت، بالا، بلندی- اُس= بالا، والا، استوار، مقام والا، رئیس، رهبر  قادُس- قاد اُس=بالا ترین رهبر و رئیس(خدا)، قدس، بالاترین، بلند و با مقام والا، قامت استوار، - مُقدس=برای ما والا مقام

Gad جاد، جِد=جَد، اسلاف، پدربزرگ، سلف، نیا، نیاکان، بزرگی، عظمت، بهره، حظ، نصیب، بخت، نیکبختی، بی نیازی، توانگری | پافشاری، تکاپو، جدیت، جهد، سعی، مداومت، مساعی، جدی- جاد یا چاد یا چات Çat =چسبان، متصل، وابسته، پیوسته، وصل، در دسترس، شکاف، درز(چاتلاماق یا چادلاماق=درز دار شدن، شکاف برداشتن، از هم جدا شدن، ترک برداشتن، ترکیدن، و...)

Gad گوُد یا گوُت= کون، پشت ، عقب، ولگردی کردن، ول گشتن، هرزگی کردن(گوُدیش یا گوُتیش=هرزه، کونده)

  ɡəʊd- goad-Enگأوُد- ɡoʊdگوُد= خار، سیخ، انگیزه، سیخک، سک، مهمیز، تحریک کردن، سک زدن، ازردن

معانی دیگر: تهییج کردن، برانگیختن، چوب کوتاه سرتیز (برای راندن چهارپایان)، سکه، سکه زدن، سیخونک زدن به، هر نوع وسیله تحریک و تهییج، دیلم، انگیزگر

goad-Turk- گأوُد، گوُد= خار، سیخ، انگیزه، سیخک، سک، مهمیز، تحریک کردن، سک زدن، ازردن،و...

Go- گو، Gö =گأو، کاو=آنچه یا آن که کسی را وادار به کار کند، حرکت، محرک، انگیزه، رانش، فشار،  فعل امر  kavmaq, qövmaq =وادار به رفتن کردن، راندن(سیقر کاوماق=گاو چرانی کردن، راندن و طرد کردن گاو(با چوب و سرو صدا وغیره گاو را به حرکت و دور شدن وا داشتن) ، طرد کردن(أویدن کاوماق= از خانه طرد کردن و راندن و آزردن کسی)، از خود راندن،  فشار آوردن، تحریک کردن، استرس ایجاد کردن(اس یا اُس= بالا، زیاد، چهره، صورت و...)+(تِرس=تَرس، اضطراب، دلهره، نگرانی، و...)=ترس زیاد، استرس، نگرانی و دلهرۀ زیاد، چهرۀ مشوش و بیمناک، و...- (به معنی Go رجوع شود)- kovalamak =بدنبال چیزی دویدن، دنبال کردن،

Ad ʊd- وُد یا ɡoʊd گوُد یا Göd= ژرف، عمیق، مقعر، حفره، گودال، سوراخ، کون، عقب، پس، پشت سر، پشت، خلف، پی، پیرو، دنباله، دنبال، وارو، ورا، خدا، عقبه، فرزند، نسل، و...

Ad اِد= فعل امر اِدمک admek=کردن، ادا کردن، انجام دادن، به عمل آوردن، بوجود آوردن، و...

ورای همه بوده ای بود او--- همه رشته ای گوهرآمود او(نظامی)
همه را زاد به یک دفعه نه پیشی نه پسی--- نه ورا قابله ای بود و نه فریادرسی(منوچهری)
جهان آفرین را ستایش گرفت --- نیایش ورا در فزایش گرفت(فردوسی)

در مورد کلمۀ سک زدن: سُک فعل امر سُکماق=فرو کردن، چیزی را داخل سوراخ فرو کردن، انگولک کردن، تهییج کردن، برانگیختن،  سیخونک زدن، سک زدن= ۱ - راندن چارپا به وسیله سک . ۲ - تحریک کردن اغوا نمودن، فروبردن چوبی که بر سر آن آهنی نوک تیز است بر تن خر و مانند آن برای تیزکردن رفتار فرو برند- در مورد کلمۀ سیخ فعل امر سیخماق یا سیکماق= فشار دادن، تجاوز کردن، با فشار چیزی را فرو کردن( مثل گوشتی که با فشار سیخ را داخلش فرو کردن، سیخلا فعل امر سیخلاماق =به سیخ کشیدن، سیخ را داخل چیزی فرو کردن)  

ɡædʒɪt- Gadget-En- گأجِت، ɡædʒət گأج اِت= اسباب، جزء، ابزار، مکانیکی، الت کوچک

معانی دیگر: وسیله ی مکانیکی (معمولا کوچک(، ابزارچه، جزء اجزاء، انبر

Gadget-Turk-گأجِت=اسباب انجام سریع و جدی کار، ابزار مکانیکی برای جدیت و سرعت بخشیدن به کار،

Gad گأد فعل امر گأدمک=قاپیدن، به چنگ آوردن، چنگ زدن(انبر)، ربودن، قاپ زدن،

Ge جه یا چه پسوند به نشانۀ تشدید حقارت و کوچکی  است- کوله=کوتاه- کوله جه=بسیار کوتاه- قارری=پیر- قارریجه=بسیار پیر-

جِت یا جِد=کوشش، تلاش، جدیت، کاری را به سرعت و سریع انجام دادن

Et اِت = فعل امر اِتمک=کردن، انجام دادن

ˈɡɒdlɪs- Godless-En-گُوُاد لِس-ɡɑːdləs گاد لِس= بی خدا

معانی دیگر: خدانشناس، کافر، بی دین، لامذهب

Godless-Turk-گُوُاد لِس-گادلِس=بی خدا، و...

God =خدا (به معنی God رجوع شود)

Less = پسوند بی، بدون (به معنی less رجوع شود)

راه زندگی باصفا در کتیبه چیست ؟...
ما را در سایت راه زندگی باصفا در کتیبه چیست ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : poladabady بازدید : 146 تاريخ : چهارشنبه 14 اسفند 1398 ساعت: 16:28