کلمات مرتبط فارسی، انگلیسی با ترکی:Electric،Elect،Elector،Elective،Electioneer،Election،Electrical

ساخت وبلاگ

به مناسبت روز انتخابات کلمات مرتبط با انتخابات را مورد بررسی قرار دادم . ریشه یابی این کلمات چگونگی ساخته شدن این کلمات را نشان می دهد و برداشت افراد مختلف از انتخابات نیز در دل این کلمات تاریخی به خوبی نمایان است.

ɪˈlekʃn̩- Election-En- اِلکشِن- əˈlekʃn̩ آلاکشِن= انتخاب، گزینش، انتخاب نماینده

معانی دیگر ):از راه رای دادن) انتخاب (انتخابات(، گزینش (گزینگان، گزینش ها(، رای گیری، )گزیدن چیزی از میان چیزهای دیگر) گزین، دستچین، انتخاب شدگی، )الهیات - گزیده شدن برخی توسط خداوند) رستگارسازی، مقرب سازی، رای دادن

Election-Turk-اِلک شِن= انتخاب، گزینش، انتخاب نماینده، دست چین کردن، و...

Elemek- eləmək- الک کردن، دست چین کردن، جدا کردن خوب از بد(انتخاب بهترین ها)،  زدودن، برطرف کردن، حذف رقبا(eleme)

Elec -elak–ələk اِلک=الک، غربال( غرب= جدا کرده، چیده شده، چیده و...  – غر فعل امر غرماق=جدا کردن، چیدن، سوا کردن،  از بین بردن (با جدا کردن سر از بدن، با جدا کردن از دیگران، جدا کردن چیزی از جایی –باغدان آلما غرماق= از درخت سیب چیدن) + (آل=گرفته –فعل امر آلماق= گرفتن) ، وسیلۀ جدا کردن،  وسیلۀ انتخاب کردن، صندوق رای، -الک=مأخوذ از ترکی است. (ناظم الاطباء)،وسیله ای گرد و دیواره دار، با سوراخ های ریز که برای جدا کردن ناخالصی گَردها و حبوبات به کار می رود، آردبیز، موبیز- غربال= نوعی الک با سوراخ های درشت تر، عامیانه مجاز: کنار گذاشتن و جدا کردن افرادی از یک مجموعه و...

بنگر که کجا خواهدت این باز همی برد--- دیوانه مباش آب مپیمای به غربال(ناصر خسرو)

Ele اِله، ایله=دست( عنصر انجام کار)، کسانی که آن کار را انجام می دهند(مخاطبین، انجام دهندگان(ایلِمک=انجام دادن)-مردم(ایل و طایفه، ملت)

Tion ایشن- اُیشن= جمع، مجموعه، و...- ایشِن= کار و عمل انجام گرفته- ایش = کار و عمل، شغل، - ایشن = باهم می خورند- ای فعل امر ایمک= خوردن، تناول کردن، نوش جان کردن و...

Election آلاکیشِن=)الهیات - گزیده شدن برخی توسط خداوند) رستگارسازی، مقرب سازی

Ele آلا=الله، خدا، پروردگار، و...

Cti-کیشی، kişy ،kisy =کس، آدم، فرد یا شخص خدمتگزار، کسی که خدمات ارائه می دهد، - کیش= آئین، مذهب، و...

On – این= فعل امر اینمک= نازل شدن، فرستاده شدن، از آسمان به زمین آمدن، و...

əˌlekʃəˈnɪr- Electioneer-En- اِلکیشینیا- əˌlekʃəˈnɪr آلاکیشنیر= مبارزه ی انتخاباتی (گزینگانی) کردن، فعالیت انتخاباتی کردن

Electioneer-Turk-اِلک ایشینا-آلا کیشن اَر= شخص فعالیت انتخاباتی کننده، مبارزه ی انتخاباتی (گزینگانی) کردن، فعالیت انتخاباتی کردن

Elec- اِلک= انتخاب، الک، گزینش، انتخابات، غربال، و...

Elec – آلاک=گیرنده، گیرا، موثر، نافذ، جذاب، جذب کننده،  تلاشگر، زحمتکش، (آلادا=تلاش، کوشش، زحمت،  تقّلا- آلادا اِدمک=تلاش و کوشش کردن (برای سرانجام رساندن کاری، برای جذب دیگران، و...)- آللا- alla=دروغ، نیرنگ، فریب، و...-آللا  فعل امر آللاماق allamaq- aldamaq آلداماق= دروغ گفتن، دیگران را فریب دادن(allakآللاکaldakآلداک=فریب، دروغ، فریبکار دروغ گو، )، و...

Tione- ایشینه، ایشینا=در کار و فعالیت، فعالیت کردن، عمل کردن- ایش=فعالیت، شغل، عمل، و...

Er اَر= چیز، شخص، فرد، کننده، شوهر، مرد، و...

ɪˈlektɪv- Elective-En-اِلکتیو- əˈlektɪv آلاکتیو= انتخابی، گزینشی

معانی دیگر: انتخاباتی، گزینگانی، اختیاری، (آموزش) اختیاری، کلاس گزینشی، (نادر - دارای تمایل به ترکیب شدن یا جذب کردن برخی مواد در مقایسه با مواد دیگر) تمایلی، خواهانی، استعداد یا حق (و غیره ی) گزینش

Elective-Turk-اِلکتیو، آلاکتیو= انتخابی، گزینشی

Elec- اِلک= انتخاب، الک، گزینش، انتخابات، غربال، و...- انتخاباتی، گزینگانی،

Elec – آلاک=گیرنده، گیرا، موثر، نافذ، جذاب، جذب کننده،  تلاشگر، زحمتکش، (آلادا=تلاش، کوشش، زحمت،  تقّلا- آلادا اِدمک=تلاش و کوشش کردن (برای سرانجام رساندن کاری، برای جذب دیگران، و...)- (نادر - دارای تمایل به ترکیب شدن یا جذب کردن برخی مواد در مقایسه با مواد دیگر) تمایلی، خواهانی، استعداد یا حق (و غیره ی) گزینش

Tive تیو-آموزشی ، پرورشی، مرتب و منظم ، کلاس، –تبدیل و به  ب مثل آو =آب – تیو به  تیب=یک تیب(یک کلاس) یک دسته مرتب ومنظم ازمردم، یک صنف ازمردم- Elective الکتیو=(آموزش) اختیاری، کلاس گزینشی

ɪˈlektə- Elector-En- اِلکتا- ɪˈlektər ایلکتر= رای دهنده، انتخاب کننده، گزینگر، (به ویژه امریکا) عضو شورای گزینگران، برگزیننده، عضوهیئت انتخاب کنندگان، مختار

Elector-Turk-اِلکتا-ایلکتر= رای دهنده، انتخاب کننده، گزینگر، و...

El ایل=مردم، ایل، و...

Ele ایله=برای مردم، به خاطر مردم، به مردم، و...

Ctor-کِتر-گِترGetir-gətir-=آور، فعل امر Getirmek= آوردن(رای گِتیرمک=رای آوردن)، کسب کردن، بدست آوردن(اِله کِتیرمک(گِتیرمک)=بدست آوردن- ایله کتیرمک=برای مردم آوردن)- انتخاب مردم(ایل کتیر، ایل گِتیر=مردم آور، انتخاب مردم مردم انتخاب کننده)

Ect-اَکت(اَکیت) Ekit ببر، برسان، اَکیت فعل امر اَکیتمک Ekitmek = بردن و دادن ، رساندن، - به صورت  - Ek اِک =کشت، پرورش، کاشت، بذر، -اِک Ek فعل امر Ekmak اِکمک= کاشتن، بذر پاشی کردن(تُخم ایکمک=بذر پاشی کردن، بذر کاشتن)،  پرورش دادن(گول اِکمک= کاشت و پرورش گل)، -اِکیت( اِک ات)فعل امر  اِکیتمک Ekitmek= پرورش دادن،  بذر پاشی کردن،

Elec- اِلک= انتخاب، الک، گزینش، انتخابات، غربال، و...

tor تور فعل امر تورماق=قیام، جوشش، تظاهرات، شورش، بلند شدن، از جا برخاستن، و...

Tor تور یا توره=رهبر قیام کنندگان، فرد محترم، رئیس، رهبر، آزاده، آزاد کننده و...

ɪˈlekt- Elect-En- اِلکت-əˈlekt آلاکت= منتخب، برگزیده منتخب، ممتاز، خاصگی، خاص، برگزیدن، انتخاب کردن، رای دادن، فعالیت انتخاباتی کردن

معانی دیگر ):با رای دادن) انتخاب کردن، گزینش کردن، ترجیح دادن، برتر دانستن، )به صورت مجهول - الهیات) مقرب (خداوند) کردن، )برای رستگاری) گزیدن، جزو گزیدگان شدن، رستگار، برگزیده (توسط خدا(، مقرب (خدا(، )شخص انتخاب شده که هنوز رسما شاغل نشده است) انتخابی، گزیده، نخبه، سوار شده، دستچین، گل سرسبد، فرمند، جلویز، ارجح، برتر انگاشته

Elect-Turk-اِلکِت- آلا کیت= منتخب، برگزیده منتخب، ممتاز، خاصگی، خاص، برگزیدن، انتخاب کردن، رای دادن، فعالیت انتخاباتی کردن-خدا رسان(برگزیده توسط خدا(،، به خدا رسیدن( مقرب خدا(، رستگار، و...

Elec -elak–ələk اِلک=الک، انتخاب، برگزیده، گزینش، غربال، کنار گذاشتن و جدا کردن افرادی از یک مجموعه و...(به معنی Electionرجوع شود)

Ele آلا=الله، خدا، پروردگار، بزرگ، والا، و...

Ct کِت یا کیت، گیت=رونده، حرکت کننده، و... gitگیت- فعل امر gitmekگیتمک=رفتن، رهسپار شدن،  

Ect-اَکت(اَکیت) Ekit ببر، برسان، اَکیت فعل امر اَکیتمک Ekitmek = بردن و دادن ، رساندن،- Elect اِل اَکت=(اِل=دست- آلا=برتر، والا، بالا، بگیر، گیرا، جذب)+ (اَکت =بردن)= دست بالا بردن، انتخاب کردن، تأئید و تصدیق کردن، برگزیدن، سوگند خوردن، دست برتر دانستن، ممتاز و خاص کردن(اِت=کردن) و...

ɪˈlektrɪk- Electric-En-  اِلکتریک- əˈlektrɪk آلاکتریک= کهربایی، الکتریکی، برقی، برق دهنده

معانی دیگر: رخشی،(تولید شده توسط برق یا مولد برق) - برق، برق زا، برق زاد، رسانه ی برق، مجهز به صدا فزون ساز الکترونیکی، هیجان انگیز، پر تنش، تنیده، (رنگ) رخشان، براق، فلزفام، (معمولا جمع) راه آهن برقی، اتومبیل برقی، لامپ برقی (و غیره)، (قدیمی) ماده ای که رسانای برق نیست ولی می تواند انگیزگر یا خازن برق باشد

Electric-Turk-اِلکتریک، آلاکتریک=طریقه و روش مغناطیسی، سبک کهربایی، مولد برق،الکتریکی، و...

Elec – آلاک=گیرنده، رباینده، گیرا، موثر، نافذ، جذاب، جذب کننده، مغناطیس، کهربا، ربایش(آلدا کاچ(قاچ)= بربا و در رو ، بگیرو فرار کن،) و...-

کهربای دین شدستی دانه را رد کرده ای--- کاه برْبایی همی از دین بسان کهربا(ناصر خسرو)

Tric-تأریک، تأر=طریق، گونه، شکل، جور، شق، طریق، قسم، نحو، نهج، وجه، رسم، روال، طریقه، شیوه، روش، متد، سبک، حالت، حال، چگونگی، کیفیت، هیئت، و...

Tric- تریک، تُریک، توریک=ازجا برخاسته، از جا پریده، حرکت جنبشی، جهیده، جستن، جهیدن، جست و خیز، جنبش، قیام، شورش، پر تنش، تظاهرات، هیجان انگیز -

 تُرTr، تور tor =فعل امر تُرماق، تورماق turmoq= به پا خاستن، از جا برخاستن، قیام کردن، جنبش و اعتراض کردن و...

ic ایک یا ایگ =دوک نخ ریسی(شبیه دینام تولید برق است) ، دوک ابزاری ساده از جنس چوب یا آهن است برای ریسیدن پنبه و پشم. دوک نخ ریسی اولین وسیله پارچه بافی است که الیاف را به نخ تبدیل می کند و به این خاطر در تاریخ تحول وتکامل بافندگی نقش بسیار مهمی داشته است. الیاف توسط دوک نخ ریسی تبدیل به رشته های طولانی و محکم گردیده که (بنا به مورد مصرف) رنگرزی شده یا به همان رنگ اولیه در نساجی سنتی، قالی بافی، گلیم بافی و... به کار برده می شوند.
دوک چوب یا فلزی است تقریباً به طول نیم متر یا بیشتر(آرمیچر) که در یک سر آن نیم کرهٔ چوبی(کلکتور) قرار دارد و در سر دیگر آن نیم کرهٔ قلابی آهنین نازک سرکج تعبیه شده است. قطر چوب در قسمت نیم گوی کلفت و در قسمت دیگر باریک است. زنان دوک ریس، سر رشته را بدان قلاب می پیچانند و با یک دست دوک را روی زانو تاب می دهند و با دست دیگر پشم یا پنبه را که از یک سر به صورت باریکی به رشته سر چنگک متصل است به آرامی به تاب درمی آورند و همین که رشته به درازای فاصلهٔ دست و زانو یعنی حدود یک متر رشته شد آن را به دور چوب می پیچند(بالشتک) و دوباره به تافتن رشتهٔ دیگر می پردازند و این کار را همچنان ادامه می دهند تا تودهٔ قطور مخروطی شکل از رشتهٔ پشم یا پنبه فراهم آید و آن تودهٔ مخروطی شکل را دوکچه می نامند

ɪˈlektrɪkl̩- Electrical-En- اِلکتریکال-əˈlektrɪkl̩ آلاکتریکال= قابل الکتریکی

معانی دیگر: وابسته به صنعت برق یا کاربرد برق، رجوع شود به: electric، برقی، کهربایی

Electrical-Turk-اِلکتریکال- آلاکتریکال=قابل دستیابی الکتریکی، قابلیت الکتریکی، قابل الکتریکی و...

( رجوع شود به electric)

Al آل=قابل دریافت، در دسترس، قابلیت، بگیر، جذب کن، فعل امرalmak آلماک- almaq آلماق=دریافت کردن، گرفتن،

راه زندگی باصفا در کتیبه چیست ؟...
ما را در سایت راه زندگی باصفا در کتیبه چیست ؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : poladabady بازدید : 159 تاريخ : چهارشنبه 14 اسفند 1398 ساعت: 16:28